جنگ ارزی (Currency War) چیست؟
جنگ همیشه با شلیک گلوله آغاز نمیشود، جنگهای اقتصادی با رقابت میزان واردات و صادرات کشورهای بزرگ جهان آغاز میشود. رقابتی که با انگیزههای اقتصادی شروع میشود و در پسزمینه آن جنگهای اطلاعاتی، تکنولوژی و حتی نظامی هم صورت میگیرد. در این مقاله به بررسی مفهوم جنگ ارزی یا Currency War در اقتصاد جهانی میپردازیم.
جنگ ارزی (Currency War)
جنگ ارزی یا Currency War به بیان ساده یعنی کاهش رقابتی پول ملی یک کشور در برابر پول کشورهای دیگر. جنگهای ارزی به صورت بینالمللی رخ میدهند، به طور مثال یکی از اهداف مهم دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا کاهش هدفمند ارزش دلار آمریکا برای رقابت ارزی با چین و کشورهای اتحادیه اروپا است. اما، واقعیت فلسفه جنگ ارزی به وضعیت اقتصادی داخلی کشورها بازمیگردد و نوع نظام ارزی هر کشوری نیز میتواند در این جنگها تغییر پیدا کند.
جنگهای ارزی معمولا به دلیل رشد اقتصادی پایین در یک کشور آغاز میشود و کشوری که وارد جنگ ارزی میشود با مشکلاتی مانند نرخ بالای بیکاری، صنعت بانک ضعیف و بودجه عمومی ناتراز مواجه است. در حقیقت، رکود اقتصادی مهمترین علتی است که سیاستگذاران اقتصادی را ترغیب میکند تا با کاهش هدفمند ارزش پول ملی، انگیزه برای صادرات و سرمایهگذاری خارجی را افزایش دهند. معمولا این شرایط زمانی اتفاق میافتد که نرخ بیکاری افزایش پیدا کرده، سرمایهگذاری در اقتصادی کاهش یافته و مصرف نیز به تبع آنها افت کرده است. با افت مصرف در یک اقتصاد، درآمد کسب و کارهای مختلف نیز کاهش پیدا کرده و از سویی دیگر، این امر موجب میشود مخارج دولت افزایش پیدا کند. در چنین شرایطی، دولت ۲ راه پیش رو دارد، افزایش مالیات یا استقراض از بازارهای مالی با انتشار اوراق بدهی مانند اوراق اخزا. افزایش مالیات باعث سیاست مالی انقباضی میشود و افزایش انتشار اوراق بدهی میتواند نرخ بهره را افزایش داده و یک سیاست پولی انقباضی ایجاد کند. بنابراین، در شرایط رکود، اتخاذ سیاستهای انقباضی رکود را تشدید کرده و انگیزه برای سرمایهگذاری بخش خصوصی کاهش مییابد، در نتیجه بیکاری نیز افزایش پیدا میکند.
با توجه به توضیحات فوق، سیاستگذاران اقتصادی راه سوم را امتحان میکنند که با کاهش نرخ بهره و کاهش هدفمند ارزش پول ملی آغاز میشود. این اقدام باعث میشود تا کالاهای صادراتی کشور برای سایر کشورها ارزانتر شود، سرمایهگذاری در بازارهای مالی و خصوصا صنایع صادراتمحور افزایش پیدا کند. با کاهش ارزش پول ملی، خالص صادرات میتواند افزایش پیدا کند و نرخ بیکاری نیز به سمت پایین میل کند. همچنین، تولید ناخالص داخلی یا GDP رشد کند و در نهایت با بالا رفتن رشد اقتصادی، اقتصاد کشور از رکود خارج شود و بر اساس چرخه های تجاری کسب و کار وارد دوران رونق شود.
تمام داستان در جنگ ارزی تا این حد رویایی نیست، جنگهای ارزی طی ۲ قرن اخیر باعث رکود اقتصاد جهانی و حتی جنگ جهانی دوم شدهاند. انگیزههای سیاسی و منافع اقتصادی باعث میشود تا برخی از کشورها حتی با وجود شرایط خوب اقتصادی، وارد جنگ ارزی شوند.
یک مثال ساده از جنگ ارزی
فرض کنید قیمت یک دستگاه اتومبیل مرسدس بنز در آلمان ۳۰ هزار یورو است. اگر نرخ تبدیل یورو به دلار آمریکا ۱/۴ باشد، قیمت بنز در آمریکا ۴۲ هزار دلار تخمین زده میشود. اگر نرخ تبدیل یورو به دلار ۱/۱ شود، قیمت بنز در آمریکا ۳۳ هزار دلار خواهد شد. این کاهش قیمت بنز، برای خریداران آمریکایی بسیار جذاب خواهد بود و تقاضا برای خرید بنز در آمریکا افزایش پیدا میکند. بنابراین، آلمان تعداد بیشتری خودرو تولید میکند و تولید ناخالص داخلی آن افزایش مییابد و شرکت مرسدس بنز برای پوشش تقاضا، افراد بیشتری را استخدام میکند.
حالا تصور کنید، میل به کاهش ارزش یورو در برابر دلار به کشورهای دیگر اتحادیه اروپا مانند فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و … هم دیده شود، در این صورت علاوه بر افزایش تقاضا برای واردات خودرو از اروپا، سایر کالاها مانند لوازم خانگی، قطعات سخت افزاری، شکلات و … افزایش پیدا میکند.
در چنین شرایطی، صنایع داخلی آمریکا از واردات و ارزان شدن کالاهای خارجی در آمریکا آسیب میبینند. بنابراین، سیاستهای حمایتی از صنایع داخلی آمریکا فعال میشود و آمریکا نیز برای رقابت با اروپا، اقدام به کاهش هدفمند ارزش دلار میکند و وارد رقابت میشود. همچنین، با استفاده از برخی از ابزارها مانند ایجاد تعرفههای تجاری، محدودیت واردات و حتی تحریمهای تجاری جنگ ارزی توسط کشورها تشدید میشود.
طی دو دهه گذشته کشور چین همواره متهم شده که ارزش یوان را برای رقابتپذیر کردن هر چه بیشتر اقتصاد خود دستکاری میکند. در سال جاری میلادی (۲۰۲۵) و با قدرت رسیدن مجدد دونالد ترامپ به عنوان رییس جمهور آمریکا، شاهد شدیدترین جنگ تجاری طی دو قرن اخیر میان آمریکا و چین بودیم. تراز تجاری (اختلاف میان صادرات و واردات) یکی از اصلیترین عوامل در شکلگیری جنگهای ارزی است. همچنین، «جهانیشدن» یا «گلوبالیسم» نیز از عواملی است که موجب شده تا کسب و کارها کالاها و خدمات خود را با مشارکت سایر کشورها تولید کنند. به طور مثال شرکت Apple برای تولید به صرفه و کسب حداکثر سود از فروش تلفن همراه، قطعات موبایل را در کشورهای مختلفی تولید میکند. بنابراین، یک کالای آمریکایی به طور ۱۰۰ درصد در آمریکا تولید نشده و در کشورهای مختلف (معمولا شرق آسیا از جمله چین) تولید میشود.
در تصویر زیر میتوان تراز تجاری چین و آمریکا را در ۱۰ سال اخیر (۲۰۲۵-۲۰۱۵) مشاهده کرد:
همانطور که مشاهده میکنید تراز تجاری آمریکا در ۱۰ سال گذشته همواره منفی بوده و تراز تجاری چین همواره مثبت. اما، در فوریه ۲۰۲۵ و با روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ، بالاترین تراز تجاری تاریخ چین رخ داده و به ۱۷۰ میلیارد دلار رسیده است. این در حالی است که تراز تجاری آمریکا در همان ماه به منفی ۱۲۲ میلیارد دلار رسیده است. دلیل این اتفاق، جنگ تعرفهای آمریکا علیه چین بوده و کسب و کارهای آمریکایی با شروع به کار دولت ترامپ، واردات کالاها و مواد اولیه از چین را افزایش دادهاند تا از گزند تعرفههای تجاری دولت آمریکا بر علیه چین در امان باشند.
در نمودار زیر، نسبت برابری دلار آمریکا به یوان چین را میتوان در طول ۴ دهه گذشته مشاهده کرد:
همانطور که مشخص است از سال ۲۰۰۵ دولت چین، به طور قابل توجهی ارزش یوان در برابر دلار را کاهش داده و با خرید گسترده دلار در دهه ۲۰۱۰ میلادی، در برابر جنگ تجاری آمریکا مقابله کرده و مانع تقویت یوان شده است. دلیل این امر از سوی چین، صادرات ارزانتر و به صرفهتر کالاهای چینی به آمریکا و تمامی کشورهای جهان است. نتیجه این اقدام چین، بیثباتی بازارهای جهانی در اواخر دهه ۲۰۱۰ تا به امروز است.
مزایای جنگ ارزی برای کشورها
کشورها با ایجاد جنگ ارزی به طور مداوم چند هدف مشخص را دنبال میکنند:
- افزایش صادرات
- کاهش واردات
- افزایش تراز تجاری
- رونق اقتصادی
جنگ ارزی در کوتاهمدت میتواند برای کشورها مزیت داشته باشد، اما در بلندمدت موجب تشدید تنشهای اقتصادی خواهد شد.
معایب جنگ ارزی برای کشورها
جنگ ارزی در نهایت میتواند اقتصاد را دچار بیثباتی و بحران کند. از جمله مهمترین عواقب جنگ ارزی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تشدید تورم
- کاهش سرمایهگذاری
- بیثباتی در بازارها
- جنگ ارزی متقابل از سوی کشورهای دیگر
شاخص های اقتصاد کلان در جنگهای ارزی میتوانند تغییرات شدیدی را تجربه کنند.
جنگ ارزی؛ شمشیری دولبه در اقتصاد جهانی
جنگ ارزی، گرچه بدون شلیک گلوله آغاز میشود، اما پیامدهای آن میتواند به اندازه یک جنگ تمامعیار، اقتصاد جهانی را دچار بیثباتی کند. در این مقاله نشان داده شد که کاهش هدفمند ارزش پول ملی، سیاستی است که کشورها بهویژه در دوران رکود یا فشار اقتصادی به آن متوسل میشوند. هدف از این اقدام، افزایش صادرات، کاهش واردات و در نتیجه بهبود تراز تجاری و رشد اقتصادی است.
نمونههایی مانند سیاستهای ترامپ در برابر چین، اقدام بانک مرکزی سوئیس در دهه ۲۰۱۰، و حتی کاهش نرخ بهره در ترکیه طی سال ۲۰۲۲، همگی نشان میدهند که جنگهای ارزی میتوانند دلایل متفاوتی داشته باشند: از رکود و بیکاری داخلی گرفته تا اهداف سیاسی و ژئوپلیتیکی.
با بررسی دقیق تراز تجاری چین و آمریکا طی ۱۰ سال گذشته و نرخ برابری دلار به یوان، بهروشنی مشخص است که چگونه سیاستهای ارزی میتوانند تعادل بازارهای جهانی را بر هم بزنند. دولت چین با پایین نگهداشتن ارزش یوان توانسته صادرات ارزانتری داشته باشد، در حالی که آمریکا بارها تلاش کرده با ابزارهایی همچون تعرفهگذاری و فشار به فدرال رزرو، دلار را تضعیف کند.
اما همانطور که در بخش مزایا و معایب اشاره شد، جنگ ارزی شمشیری دولبه است که در کوتاهمدت میتواند موجب رونق صادرات، کاهش بیکاری و تحریک رشد اقتصادی شود. اما در بلندمدت، منجر به تورم، کاهش سرمایهگذاری خارجی، بیثباتی ارزی، و مقابله بهمثل سایر کشورها خواهد شد. امروزه در جهانی که زنجیره تأمین جهانی به شدت در هم تنیده شده، هرگونه دستکاری ارز یا رقابت ارزی شدید، نه تنها اقتصاد ملی بلکه ثبات اقتصاد جهانی را تهدید میکند.
بنابراین، هر چند جنگ ارزی ابزاری در دستان دولتها برای کنترل رکود است، اما استفاده مکرر و بدون ملاحظه از آن میتواند به چرخهای مخرب از واکنشهای متقابل و بیاعتمادی جهانی منجر شود. آینده اقتصاد جهان نیازمند سیاستهای هماهنگ، شفاف و بلندمدت در حوزه ارزی است تا کشورها به جای رقابت مخرب، به سمت همکاری سازنده حرکت کنند.