عصر آشوب

مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه
فهرست مطالب
عصر آشوب

برای جبران آسیبی که از سیاست تجاری نامنسجم دونالد ترامپ وارد شده، دیگر خیلی دیر شده است.

پس از شوک، شادی

روز ۹ آوریل(۲۰ فروردین) دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا از مواضع پیشین خود در رابطه با اعمال تعرفه‌ها کمی عقب‌نشینی کرد و  برای ۹۰ روز تعرفه‌ها را متوقف کرد. 

پس از اعلام این خبر، شاخص S&P 500 که شامل سهام شرکت‌های بزرگ آمریکایی است، 9.5 درصد رشد کرد و سریع‌ترین صعود روزانه‌اش در بیش از ۷۲ سال گذشته به وقوع پیوست. پس از آن همه آشفتگی که با اعلام سیاست‌های تعرفه‌ای «متقابل» ترامپ رخ داد، هر خبر مثبتی به منبع بزرگی از خوش‌بینی تبدیل می‌شود.

 

پس از ترس، خوشی

به‌نظر می‌رسد بازارها و سرمایه‌گذاران تمایل دارند تا حدودی صبر کنند و ببینند دونالد ترامپ تا کجا پیش خواهد رفت. پس از آشوبی که به دنبال اعلام تعرفه‌های «متقابل» او ایجاد شده بود، حالا حتی منبع کوچکی از آرامش، موجی از اعتماد را در پی دارد.

اما نباید تصور کرد که از فاجعه‌ای به سلامت عبور کرده‌ایم یا خوش‌شانسی آورده‌ایم! تکان اولیه‌ای که سیاست‌های تعرفه‌ای آقای ترامپ ایجاد کرده‌اند، هنوز بی‌سابقه است. او مدل تجاری مبتنی بر قوانین را که آمریکا بیش از نیم قرن صرف ساختنش کرده بود، با مدلی دمدمی‌مزاج و خودسرانه جایگزین کرده است؛ مدلی که در آن تصمیم‌ها بر اساس توییت‌های ناگهانی و سیاست‌گذاری‌ بی‌ثبات گرفته می‌شود؛ نه بر اساس تحلیل‌های کارشناسی! او حتی به مشاورانش هم اطلاع نمی‌دهد که مرحله بعدی چه خواهد بود و هنوز هم درگیر رویارویی تجاری خارق‌العاده‌ای با چین است؛ دومین اقتصاد بزرگ جهان.

سرمایه‌گذاران و شرکت‌ها در سراسر دنیا تحت فشار قرار گرفته‌اند. بازارهای جهانی سهام در پاسخ به اولین اعلام تعرفه‌ای ترامپ سقوط کردند، شاخص S&P حدود ۱۵ درصد افت کرد، اوراق قرضه بلندمدت خزانه‌داری هم سقوط کردند و دلار، که قرار بود پناهگاه امنی باشد، افت کرد. پس از اینکه تعرفه‌ها به تعویق افتادند، بازار سهام به‌شدت اوج گرفت. لازم به ذکر است، بین پایین‌ترین و بالاترین سطح در آن بازه، ارزش شرکت انویدیا بیش از ۴۳۰ میلیارد دلار تغییر کرد!

حتی با وجود توقف اعلام‌شده در تعرفه‌ها، بازده اوراق خزانه‌داری آمریکا پایین باقی مانده‌اند. شاخص‌های جهانی سهام ۱۱ درصد بالاتر از سطح فوریه هستند و این امر کاملاً موجه است. چون آقای ترامپ هنوز نرخ متوسط تعرفه‌های آمریکا را روی بیش از ۲۵ درصد نگه داشته؛ که از ژانویه، وقتی وعده کاهش تعرفه‌ها داده شد، بالاتر هم رفته است. این تعرفه‌ها شامل کالاهای کلیدی‌ مانند خودرو و دارو نیز می‌شود.

مشاوران رئیس‌جمهور نوعی بی‌تفاوتی حیرت‌انگیز نسبت به آسیب‌هایی که تعرفه‌ها به اقتصاد وارد می‌کنند، نشان داده‌اند. در ذهن آن‌ها، خارجی‌ها بیشترین آسیب را خواهند دید؛ اما بازارها فقط تحت تأثیر سرمایه‌گذاران نیستند. دلار ضعیف‌تر و تعرفه‌های بالاتر فشار را مستقیماً به مصرف‌کنندگان وارد می‌کند؛ از جمله مصرف‌کنندگان آمریکایی. این فشار مصرفی به همراه ناامیدی از سرمایه‌گذاری در بازارهای سهام، اعتماد را نسبت به سهام آمریکایی تضعیف کرده است.

فراتر از قیمت‌های بالای کالا، شرکت‌ها از آینده تجاری جهان مطمئن نیستند، بنابراین سرمایه‌گذاری را به تعویق می‌اندازند. سرمایه‌گذاری در چین برای دسترسی به بازار ایالات متحده به نظر بی‌ثمر می‌رسد، چون آمریکا مجازات‌هایی برای این کشور اعمال می‌کند. حتی اگر فرض کنیم که این تعرفه‌ها تجارت را متعادل‌تر خواهند کرد، آنها تأثیر محسوسی بر تراز تجاری نداشتند. نتیجه این تغییرات، اعمال مالیات بالای ۱۳ درصدی بر مصرف آمریکایی‌ها بوده و این یک تغییر ناگهانی و بسیار بی‌سابقه در سیاست اقتصادی است.

هنوز هم مشخص نیست که آقای ترامپ واقعاً به دنبال چه چیزی است: هدف‌های اعلام‌شده‌اش برای گرفتن امتیاز از دیگر کشورها و بازگرداندن مشاغل تولیدی به کشور، با هم در تناقض‌اند. اگر تعرفه‌ها کاهش یابند، دیگر امتیازی برای معامله باقی نمی‌ماند. اگر کشورها شک کنند که او به حمایت‌گرایی متعهد است، چرا باید امتیاز بدهند؟! اگر همه تعرفه‌ها برداشته شوند، خاطره «روز رهایی از تعرفه‌ها» ممکن است در ذهن مدیران هر شرکتی که زنجیره تأمین جهانی دارد باقی بماند.

در هر صورت، آقای ترامپ همچنان در یک بن‌بست آشکار با چین باقی مانده که عقب‌نشینی از آن دشوار خواهد بود. تعرفه جدید آمریکا بر واردات کالاهای چینی به ۱۲۵ درصد رسیده؛ سطح تعرفه‌های چین، در واکنش متقابل هم به ۸۴ درصد رسیده است. این نرخ‌ها آن‌قدر بالاست که می‌تواند به تجارت بین ۲ اقتصاد بزرگ دنیا آسیب جدی وارد کند. اقتصادی که در طول سال‌ها به شدت به هم وابسته شده‌اند، درحالی‌که تنش‌ها میان ابرقدرت‌ها افزایش یافته است.

ترامپ می‌گوید: «چین می‌خواهد معامله کند.» اما همانند متحدان آمریکا، فقط اوست که می‌داند چنین معامله‌ای چه خواهد بود. بیش از یک دهه است که شکایات زیادی درباره شیوه تجارت چین مطرح می‌شود. این کشور مدت‌هاست که روح سیستم تجارت جهانی را نقض کرده است. مدل سرمایه‌داری دولتی چین که در آن صادرات از یارانه‌های بزرگ و تأمین مالی دولتی بهره می‌برند، به‌سختی با یک سیستم شفاف و مبتنی بر قواعد هماهنگ می‌شود. همچنین چین بازار داخلی‌اش را کمتر در دسترس نگه داشته است؛ بخشی از علت کسری تجاری بزرگ آمریکا همین موضوع است. همه این‌ها شاید باعث نشود که تجارت با چین در مجموع برای آمریکا بد باشد، اما باعث شده کسانی که شغل‌شان را از دست داده‌اند، این تجارت را ناعادلانه بدانند.

 

تقابل ابرقدرت‌ها

یک جنگ تجاری و ویرانگر هیچ‌گاه راه درستی برای حل مشکلات اقتصادی نبوده و تعرفه‌های ترامپ ممکن است شرایط را چنان پیچیده کند که او به دنبال نمایش تقابل نظامی برود. گزینه معقول‌تر برای آمریکا این است که با متحدانش ائتلافی برای فشار دسته‌جمعی بر چین در چارچوب تجارت آزاد تشکیل دهد و بگوید: «یا با هم هستیم، یا اصلاً نیستیم.» این استراتژی همان چیزی بود که در توافق تجاری Trans-Pacific Partnership دنبال می‌شد؛ توافقی که ترامپ در دوره اول خود آن را کنار گذاشت. اما اکنون، درحالی‌که چین با متحدان آمریکا همکاری می‌کند، آمریکا دارد آن‌ها را کنار می‌زند.

در روزهایی که بازارها بیش از هر زمان دیگری به نظم و ثبات نیاز دارند، ترامپ همان نظم مبتنی بر قوانین را بر هم زده و آن را با بلاتکلیفی و بی‌ثباتی شدید جایگزین کرده است. بازسازی آنچه از دست رفته، بسیار زمان‌بر خواهد بود.

 

برگرفته از هفته‌نامه The Economist – انتشار ۲۳ فروردین ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.