اقتصاد رفتاری چیست؟
در یک جامعه اکثریت مردم به طور منطقی منافع اقتصادی خود را دنبال میکنند و میخواهند تابع مطلوبیت خود را به حداکثر برسانند. اما، مشخص نیست تا چه میزان انگیزههای غیراقتصادی و غیرمنطقی بر تابع مطلوبیت افراد در جامعه تاثیرگذار است. مکاتب مختلف اقتصادی با در نظر گرفتن فروض مشخصی، به تحلیل رفتار بازیگران اقتصادی میپردازند. اقتصاد رفتاری یا Behavioral Economics در جستوجوی تأثیر عوامل روانشناختی، احساسی، فرهنگی و اجتماعی بر تصمیمگیریهای اقتصادی جامعه است.
اقتصاد رفتاری
اقتصاد رفتاری یا Behavioral Economics یکی از شاخههای جدید و جذاب علم اقتصاد است که با تحلیل روانشناسی، اقتصاد و علوم شناختی به بررسی رفتار بازیگران اقتصادی یعنی دولت، خانوارها و تولیدکنندگان میپردازد.
اقتصاد رفتاری بر چگونگی تصمیمگیری انسانها در موقعیتهای اقتصادی تمرکز دارد. بهویژه در مواقعی که تصمیمات آنها با پیشفرضهای اقتصاد کلاسیک همخوانی ندارد. در اقتصاد کلاسیک فرض بر آن است که تمامی بازیگران در اقتصاد بر اساس انتظارات عقلایی تصمیمات خود را اتخاذ میکنند. اقتصاد رفتاری یا به عبارتی اقتصاد مکتب کینزی چنین فرضی را رد میکند.
به طور مثال اطمینان یا عدم اطمینان در رابطه با شاخصهای اقتصادی یکی از مواردی است که محل اختلاف اقتصاد کلاسیک و اقتصاد رفتاری است. در اقتصاد کلاسیک فرض میشود که بازارها همواره در تعادل هستند و اقتصاد در شرایط اشتغال کامل قرار دارد.
وقتی جامعه نسبت به آینده اقتصاد اطمینان دارد و به عبارتی امیدوار است، به راحتی تصمیمات اقتصادی اتخاذ میکند. به عنوان نمونه مردم در چنین شرایطی بیدغدغه خرید میکنند، پسانداز میکنند، سفر میروند و سعی میکنند مطلوبیت خود را به حداکثر برسانند. در طرف مقابل، زمانی که مردم نسبت به آینده اقتصادی اطمینان نداشته باشند و به سمت صرفهجویی و کاهش مصرف تمایل پیدا میکنند. در حقیقت، در چنین شرایطی مردم با توجه به محدودیتها تلاش میکنند میزان مطلوبیت خود را حفظ کنند.
نکتهای که در تحلیلهای اقتصادی از طریق اقتصاد رفتاری باید در نظر گرفت موضوع «تصمیمگیری» است. اطمینان یا عدم اطمینان را باید بخش جدانشدنی تصمیمگیری دانست. به طور مثال اساس تصمیمات بزرگ اقتصادی مانند سرمایه گذاری در طلا یا خرید مسکن اطمینان است. همانطور که پیشتر اشاره شد زمانی که مردم یا به طور کلی جامعه نسبت به آینده اقتصادی خود و کشور اطمینان داشته باشد با قاطعیت بیشتری سرمایهگذاری میکند. اما، در شرایط اطمینان و عدم اطمینان، تردید و قاطعیت همواره وجود دارد. با این وجود، بسیاری از تصمیماتی که توسط ما گرفته میشود (از جمله مهمترین تصمیمات زندگی) بر اساس جمله «احساس میکنم درست است.» گرفته میشود و معمولا چنین تصمیماتی مستقیما از درون قلب گرفته میشود.
اقتصاد رفتاری در کنار اقتصاد روایی به تاثیر رفتارهای اقتصادی که مبنای عقلی، احساسی، ایدئولوژیک و… دارند میپردازد و بر خلاف اقتصاد رایج که بر اساس مفروضات و مدلهای ریاضی به تحلیل رویدادها میپردازد، اقتصاد رفتاری اصل تحلیل را بر اساس روانشناسی و علوم شناختی مبنا قرار میدهد.
اصول اقتصادی رفتاری
اقتصاد رفتاری بر شش موضوع که مرتبط با روانشناسی است تمرکز دارد:
-
سوگیری های شناختی
سوگیری های شناختی یا Cognitive Biases به خطاها یا انحرافات سیستماتیک در تفکر، قضاوت و تصمیمگیری انسانها اشاره دارند. این سوگیریها به طور معمول ناشی از سادهسازی اطلاعات پیچیده و استفاده از راهحلهای ذهنی سریع هستند که به ما کمک میکنند در شرایط محدودیت زمان و اطلاعات تصمیمگیری کنیم، اما در عین حال میتوانند منجر به تصمیمات نادرست یا غیرمنطقی شوند.
سوگیریهای شناختی بخش جداییناپذیر از رفتار انسانها است و بر تصمیمات اقتصادی بسیار تاثیرگذار هستند. درک و مدیریت این سوگیریها میتواند به افراد و نهادها کمک کند تا تصمیمات بهتری بگیرند و از اشتباهات پرهزینه جلوگیری کنند.
از جمله مهمترین سوگیریهای شناختی که در اقتصاد رفتاری نیز قابل بررسی هستند عبارتند از:
-
سوگیری تاییدگرایی
سوگیری تایید یا Confirmation Bias زمانی برای ما رخ میدهد که تمایل داریم اطلاعات، تحلیلها و شرایط طوری ارائه شود که با باورها و عقاید ما همخوانی داشته باشد. به عبارت دیگر، ما اطلاعات، تحلیلها و باورهایی که با آنها مخالف هستیم را نادیده میگیریم.
به طور مثال یک سرمایهگذار تنها به تحلیل بنیادی اعتقاد دارد و بر اساس تحلیل بنیادی نسبت به خرید سهام اقدام میکند و خرید بر اساس تحلیل تکنیکال را نادیده میگیرد.
-
اثر لنگر
اثر لنگر یا Anchoring Bias تمایل به استفاده از اولین اطلاعات دریافتشده هنگام تصمیمگیری برای یک کار است. اثر لنگر در دنیای معاملهگری و سرمایهگذاری زیاد رخ میدهد. به طور مثال در دقایق ابتدایی شروع معاملات در بورس، توصیه میشود که خرید و فروش داراییها صورت نگیرد. زیرا، معاملات اولیه میتواند گمراهکننده باشد.
-
زیان گریزی
زیانگریزی یا Loss Aversion تمایل انسانها برای دوری از زیان نسبت به سود کردن است. به عبارت دیگر، از دست دادن یک مقدار پول برای فرد از بهدست آوردن همان مقدار پول دردناکتر است. این سوگیری شناختی میتواند در تصمیمات مالی و سرمایهگذاری افراد تأثیر زیادی داشته باشد.
به طور مثال فردی ۱۰۰ میلیون تومان در صندوق سینرژی سرمایهگذاری میکند و پس از ۶ ماه سرمایهاش دو برابر میشود. سپس، همین فرد در صندوق طلا سرمایهگذاری میکند و در مدتکوتاهی سرمایهاش از ۲۰۰ میلیون تومان به ۱۸۰ میلیون تومان افت میکند. حس دردناک ناشی از زیان ۲۰ میلیون تومانی تاثیر بیشتری نسبت به حس خوب سود ۸۰ میلیون تومانی از سرمایهگذاری قبلی دارد.
-
سوگیری خوش بینی
سوگیری خوش بینی یا Optimism Bias زمانی رخ میدهد که افراد رویدادها را بیش از حد مثبت و خوشبینانه تحلیل میکنند. در حقیقت، افراد معمولاً خطرات و مشکلات احتمالی را دستکم میگیرند و پیشبینی میکنند که آینده بهتر از آن چیزی خواهد بود که در واقع ممکن است اتفاق بیفتد. این سوگیری به طور معمول باعث میشود که افراد تصمیمات بیش از حد خوشبینانه بگیرند و احتمال وقوع مشکلات یا شکستها را کمتر از آنچه که باید باشد، ارزیابی کنند.
به طور مثال فردی مشاهده میکند که اطرافیان خود در حال تبدیل داراییها به طلا هستند. تبلیغات خرید طلا در تمام نقاط شهر و رسانهها به شکل افراطی مشاهده میشود. در چنین شرایطی این فرد هم نسبت به آینده طلا خوشبین میشود و سرمایه خود را به طلا تبدیل میکند، فارغ از اینکه رفتار گله ای در بازار میتواند منجر به حباب و ریزش داراییها شود.
-
عقلانیت محدود
عقلانیت محدود یا Bounded Rationality به این واقعیت اشاره دارد که افراد در تصمیمگیریهای خود محدودیتهایی مانند محدودیت اطلاعاتی دارند. به عبارت دیگر، انسانها نمیتوانند همیشه تصمیمات کاملاً منطقی و بهینه بگیرند زیرا اطلاعات محدودی دارند، زمان کافی برای پردازش تمام دادهها ندارند، و تواناییهای ذهنیشان برای پردازش و تحلیل همه جوانب ممکن است ناکافی باشد.
به طور مثال یک سرمایهگذار در چندین سهام مختلف سرمایهگذاری میکند. در چنین شرایطی، باید اطلاعاتی از قبیل عملکرد تاریخی شرکتها، شرایط اقتصادی، اخبار صنعت و موارد دیگر جمعآوری و بررسی کند. با این حال، این سرمایهگذار زمان کافی برای بررسی تمام اطلاعات موجود و ارزیابی تمام گزینهها را ندارد و ممکن است دچار زیان شود. بنابراین، سرمایه گذاری در صندوق سهامی میتواند بهترین گزینه برای این فرد باشد.
-
تلنگر
تلنگر یا Nudge یکی از اصول در اقتصاد رفتاری است. این مفهوم به شیوههایی اشاره دارد که در آن افراد به طور غیرمستقیم و بدون اجبار یا تحمیل انتخاب، به سمت رفتارهای خاصی هدایت میشوند و به گونهای طراحی محیط انتخابهاست که افراد را به انتخابهای بهتر و مطلوبتر تشویق کند، بدون اینکه آزادی آنها برای انتخاب محدود شود.
صندوق بازنشستگی تکمیلی یکی از نمونههای تلنگر محسوب میشود که در آن شرکتها برای کارکنان خود با هدف داشتن یک پسانداز مناسب در صندوق سرمایهگذاری میکنند.
-
شخصیت، عادت و احساسات
شخصیت، عادتها و احساسات افراد را باید پیچیدهترین بخش در تحلیلهای اقتصادی در نظر گرفت. در حقیقت، افراد در یک جامعه شخصیت متفاوتی دارند. بنابراین، شخصیت، عادتها، احساسات و نیازهای افراد تاثیر مستقیمی بر انتخابها و تصمیمات اقتصادی بازیگران اقتصادی دارد.
به عنوان نمونه دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا، بدون در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی و اقتصادی، اقدام به اعمال تعرفههای تجاری بر کالاهای وارداتی از کشورهای متحد آمریکا یعنی، کانادا و مکزیک میکند. این اقدام بر اساس شخصیت، عادتها و احساسات شخصی ترامپ صورت میگیرد و در نتیجه آن بازارهای سهام در آمریکا به شدت سقوط میکنند. همچنین، انتظارات تورمی در آمریکا به اوج خود میرسد. این تنها یک مثال از اقتصاد رفتاری و تاثیر آن بر اقتصاد کلان است. در بازارهای مالی روزانه این اتفاقات میتواند برای هر فرد یا مجموعهای رخ دهد.
کلام پایانی
اقتصاد رفتاری به عنوان یک شاخه نوین از علم اقتصاد، در تلاش است تا پیچیدگیهای تصمیمگیریهای اقتصادی انسانها را با در نظر گرفتن عوامل روانشناختی، فرهنگی، اجتماعی و احساسی تحلیل کند. برخلاف مفروضات اقتصاد کلاسیک که انسانها را به عنوان موجوداتی عقلایی و منطقی در نظر میگیرد، اقتصاد رفتاری نشان میدهد که تصمیمات اقتصادی افراد اغلب تحت تأثیر سوگیریهای شناختی، احساسات و شخصیتهای فردی قرار دارند.
این تحلیلها نشان میدهد که رفتارهای اقتصادی نه تنها بر اساس محاسبات ریاضی و منطقی بلکه تحت تاثیر عواملی مانند سوگیری تاییدگرایی، اثر لنگر، زیانگریزی، خوشبینی مفرط و عقلانیت محدود است. این سوگیریها میتوانند منجر به تصمیمات غیرمنطقی و حتی زیانبار در زمینههایی مثل سرمایهگذاری، پسانداز، مصرف و انتخابهای مالی شوند.
اقتصاد رفتاری همچنین ابزارهایی همچون تلنگر را برای هدایت رفتار افراد به سمت انتخابهای بهتر ارائه میدهد، بدون اینکه آزادی انتخاب آنها محدود شود. این ابزارها میتوانند در سیاستگذاریهای عمومی، طراحی بازارهای مالی و بهبود تصمیمات اقتصادی در سطح فردی و اجتماعی موثر واقع شوند.
در نهایت، فهم دقیقتر و جامعتر از رفتار اقتصادی انسانها از طریق تحلیلهای اقتصاد رفتاری میتواند به افراد و نهادها کمک کند تا تصمیمات بهتری بگیرند، از اشتباهات پرهزینه جلوگیری کنند و به بهبود کارایی اقتصادی در سطح کلان و خرد دست یابند. در دنیای پیچیده و ناپایدار اقتصادی امروز، توجه به این ابعاد روانشناختی و انسانی در تصمیمگیریها میتواند نقش مؤثری در پیشبرد اهداف اقتصادی ایفا کند.