تفاوت GDP و GNP چیست؟

مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
فهرست مطالب
تفاوت GDP و GNP

حتما اصطلاحاتی نظیر کشور توسعه یافته یا در حال توسعه و کشور ثروتمند و فقیر را شنیده‌اید؛ اما تاکنون به معیار سنجش این طبقه‌بندی‌ها فکر کرده‌اید؟ اکثر این دسته‌بندی‌ها با استفاده از اندازه‌گیری تولید ناخالص داخلی (GDP) و تولید ناخالص ملی (GNP) کشورها محاسبه می‌شود. مفاهیمی که در تحلیل‌های اقتصادی و مالی کشورها و حتی بازارهای مختلف مانند بورس و انواع صندوق‌های سرمایه گذاری همچون صندوق سهامی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

در این مقاله قصد داریم نحوه محاسبه این دو شاخص مهم در اقتصاد و درجه اعتبار آن‌ها در تعیین میزان توسعه‌یافتگی یک کشور را توضیح دهیم. اطلاع از این شاخص‌ها و سازوکار محاسبه آن‌ها می‌تواند به بهبود تصمیمات مالی ما کمک کند؛ چرا که وضعیت اقتصاد کلان یک کشور، همیشه عاملی مهم و تاثیرگذار در میزان بازدهی گزینه‌های مختلف سرمایه‌گذاری نظیر اوراق درآمد ثابت بانکی، صندوق با درآمد ثابت، بازار سهام یا صندوق سهامی بوده است.

 

تولید ناخالص داخلی(GDP) و تولید ناخالص ملی(GNP)

تولید ناخالص داخلی (Gross domestic product) و تولید ناخالص ملی (Gross national product)، دو شاخص معمول برای ارزیابی اقتصاد یک کشور هستند و هر دوی آن‌ها ارزش بازاری تمام کالاها و خدمات تولید شده در یک دوره مشخص را اندازه‌گیری می‌کنند؛ اما تفاوت‌هایی در روش اندازه‌گیری و تحلیل آن‌ها وجود دارد که در ادامه مقاله به آن می‌پردازیم.

اگر بخواهیم به‌طور خلاصه تعریفی از این دو شاخص داشته باشیم، می‌توان گفت تولید ناخالص داخلی(GDP) ارزش تمام کالاها و خدمات تولید شده طی یک دوره مشخص در داخل مرزهای جغرافیایی یک کشور است. در حالی‌که تولید ناخالص ملی(GNP) شامل ارزش کالاها و خدمات تولید شده توسط افراد متعلق به آن کشور است؛ چه داخل کشور تولید شده باشد چه خارج. 

 

تولید ناخالص داخلی – GDP

تولید ناخالص داخلی، پایه‌ای‌ترین روش اندازه‌گیری سلامت و اندازه یک اقتصاد است. همان‌طور که گفتیم، این شاخص نشان‌دهنده ارزش کالاها و خدمات تولید شده در داخل مرزهای جغرافیایی یک کشور است؛ بنابراین با توجه به اینکه GDP می‌تواند به‌عنوان نشانه‌ای از رشد یا نزول یک اقتصاد باشد، شاخص مهم و قابل اهمیتی است.

برای محاسبه تولید ناخالص داخلی لازم است تولید بخش خصوصی یا میزان خرید کالا و خدمات توسط مصرف‌کننده را به علاوه هزینه‌های دولت و هزینه‌های سرمایه‌ای روی کسب‌وکارها کنیم و در نهایت تراز تجاری،‌ یعنی صادرات منهای واردات را به آن اضافه کنیم.

 

 

مصرف خانوار: ارزش تمام کالاهایی که خانوارهای یک کشور مصرف کرده‌اند.

هزینه‌های دولت: تمام مصارف، سرمایه‌گذاری‌ها و پرداخت‌هایی که توسط دولت برای مصارف جاری انجام شده است.

هزینه‌های سرمایه‌ای روی کسب‌‌وکارها: شامل هزینه‌هایی است که برای خرید دارایی‌های ثابت و سهام فروخته‌ نشده توسط کسب‌‌وکارهای خصوصی صورت می‌گیرد.

خالص صادرات: اختلاف بین صادرات و واردات است که تراز تجاری کشور را نشان می‌دهد. 

 

تولید ناخالص داخلی اسمی و حقیقی

از آنجایی‌که ممکن است بخشی از رشد GDP به دلیل افزایش تورم باشد، برای به‌دست آوردن رشد واقعی اقتصاد لازم است اثر تورم را از آن کم کنیم؛ بنابراین این شاخص نیز به دو صورت اسمی و حقیقی محاسبه می‌شود. تولید ناخالص داخلی حقیقی شامل ارزش واقعی کالاها و خدمات تولید شده درون یک کشور بعد از حذف اثر تورم است. حال اگر همین شاخص را بدون حذف کردن اثر تورم محاسبه کنیم،‌ نرخ تولید ناخالص داخلی اسمی به‌دست می‌آید. طبیعتا از آنجایی‌که نرخ تورم در اکثر مواقع مثبت است،‌ نرخ اسمی GDP نیز از نرخ حقیقی آن بزرگتر است. معمولا هنگامی‌که قصد داریم طی یک سال، دوره‌های مختلف را در یک کشور با یکدیگر مقایسه کنیم، از نرخ GDP اسمی استفاده می‌کنیم. زیرا در این صورت نرخ تورم نقش تعیین‌کننده‌ای ندارد؛ اما به هنگام مقایسه تولید یک کشور در سال‌های مختلف، از نرخ حقیقی GDP استفاده می‌کنیم. برای بررسی دقیق‌تر مبحث تورم می‌توانید مقاله «نحوه محاسبه تورم و اثر آن بر خرید و فروش سهام» را مطالعه کنید.

 

تحلیل وضعیت GDP برای سرمایه‌گذاری 

شاخص GDP، علاوه بر کاربردی که در مقایسه وضعیت کشورها و جهت‌دهی به سیاست‌گذاری دولت‌ها دارد،‌ می‌تواند برای تحلیل گزینه‌های سرمایه‌گذاری نیز به افراد کمک کند. هنگامی‌که GDP افزایش می‌یابد، به معنی رشد و بزرگ شدن اقتصاد است. در مقابل کاهش نرخ تولید ناخالص داخلی می‌تواند نشانه‌ای از رکود و هشدار برای یک اقتصاد باشد؛ اما اگر رشد اقتصاد بیش از ظرفیت تولیدش باشد، می‌تواند منجر به تورم شود. به همین دلیل ممکن است بانک‌های مرکزی در این مرحله برای کنترل تورم، سیاست‌های پولی سفت و سختی وضع کنند تا رشد اقتصادی کنترل شود. در برخی مواقع هنگامی‌که در نتیجه این سیاست‌های سفت و سخت نرخ بهره افزایش می‌یابد و اعتماد مصرف‌کننده و همچنین تولیدکننده به دنبال آن کاهش می‌یابد، بانک مرکزی برای متعادل کردن شرایط و تحریک رشد اقتصادی،‌ سیاست‌های پولی آزادانه‌تری را اتخاذ می‌کند. برای آشنایی با سیاست‌های پولی و کارکرد آن‌ها در اقتصاد، مقاله «سیاست پولی چیست؟» را ببینید.

البته از دیدگاه سرمایه‌گذار خرد، این افزایش در نرخ بهره و تورم را می‌توان فرصتی مناسب برای سرمایه‌گذاری در اوراق درآمد ثابت و خرید واحدهای صندوق با درآمد ثابت دانست؛ چرا که این نوع دارایی‌ها بدون ریسک بوده و بازدهی آن کاملا وابسته به نرخ بهره است. از طرفی هم اگر رشد اقتصادی در وضعیت متعادلی باشد و شما به آینده اقتصاد امیدوار باشید، ممکن است می‌توانید نسبت به دریافت کد بورسی و سرمایه‌گذاری در گزینه‌های با ریسک بالاتر مثل صندوق سهامی اقدام کنید.

 

زنگ خطر برای اقتصاد

 همان‌طور که طبق اصول مدیریت مالی شخصی، هزینه‌های ما نباید از درآمدمان بیشتر شود، در اقتصاد یک کشور نیز نباید مخارج بیشتر از تولید آن باشد؛ چرا که در این صورت، اقتصاد با رشد منفی یا GDP منفی مواجه می‌شود. GDP منفی برای طولانی‌مدت می‌تواند نتایج مخربی مانند افزایش بی‌کاری،‌ از بین رفتن کسب‌وکارها و در نهایت تلف شدن ظرفیت تولید کشور را به دنبال داشته باشد.

 

تولید ناخالص ملی – GNP

تولید ناخالص ملی (Gross national product) شاخص دیگری برای سنجش خروجی یک اقتصاد است. با این تفاوت که این شاخص ارزش کالاها و خدمات تولید شده توسط افراد یک کشور را ارزیابی می‌کند. به عبارتی GNP میزان درآمد خالصی که شهروندان یک کشور از منابع خارجی کسب کرده‌اند را اندازه‌گیری می‌کند و با توجه به آن، مسائلی نظیر تاثیر کسب‌وکارهای خارجی روی اقتصاد یک کشور را به‌دست می‌آورد.

 

آیا GDP و GNP برای بررسی توسعه‌یافتگی کشورها کافی هستند؟

باید گفت هر دوی این شاخص‌ها ملاک خوبی برای ارزیابی بازدهی اقتصاد یک کشور هستند؛ اما باید توجه داشت که تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص ملی نمی‌توانند به تنهایی نماینده خوبی برای تعیین میزان توسعه‌یافتگی یک کشور باشند. از همین رو اقتصاددانان شاخص‌های دیگری را تحت عنوان شاخص توسعه انسانی (Human Development Index) یا به اختصار HDI تعریف کرده‌اند که بتوانند میزان توسعه‌یافتگی یک کشور را دقیق‌تر محاسبه کنند. این شاخص، مقادیری نظیر امید به زندگی،‌ استاندارد زندگی و نرخ با سوادی و وضعیت آموزش در یک کشور را جزء معیارهای توسعه‌یافتگی می‌داند و آن‌ها را در محاسبه HDI در نظر می‌گیرد.

برای مثال در کشوری که افراد سواد مالی کافی نداشته باشند، طبیعتا تصمیمات مالی هوشمندانه‌ای هم نخواهند گرفت و ممکن است در نتیجه آن بازارها از روند بهینه خود فاصله بگیرند. افزایش ناگهانی دریافت کد بورسی در سال ۱۳۹۸ در ایران و هجوم سرمایه‌گذاران به بازار سرمایه بدون دانش کافی و حتی عدم بهره‌مندی از مشاوره سرمایه‌ گذاری،‌ از نمونه این اقدامات هیجانی و آسیب‌زا است.

این پست دارای 2 دیدگاه است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.